کد مطلب: ۲۸۴۴
تعداد بازدید: ۱۶۸۶
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۱:۰۰
از امام سجّاد علیه‌السّلام می‌آموزیم که توفیق بندگی پروردگار را از خود او بخواهیم. عبد خدا بودن یعنی تنها خدا را پرستیدن و عبادت کردن.
حضرت سیّد السّاجدین علیه‌السّلام در ادامه‌ی دعای مکارم الاخلاق می‌فرمایند: «وَ عَبِّدْنِي‏ لَكَ»‏. و مرا بنده‌ی خود ساز.
برای توضیح دعای امام علیه‌السّلام مقدّمه‌ای را ذکر می‌کنیم.

معنای «عبودیّت» و «عبادت» در لغت
«عُبوديّت» يعنى اظهار فروتنى و طاعت و فرمان بردارى (از حقّ). واژه‌ی «عبادت» از «عبوديّت» بليغ‌‏تر است، زيرا عبادت نهايت فروتنى و طاعت است، به همین خاطر استحقاق و شايستگى پرستش را ندارد مگر كسي كه نهايت كمال و فضيلت از اوست و او خداى تعالى است و لذا در قرآن کریم فرموده است: «... إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ».[1]‏ حكم تنها از آن خداست فرمان داده كه غير از او را نپرستيد! اين است آيين پابرجا ولى بيشتر مردم نمى ‏دانند.[2]
 
اقسام عبادت
عبادت دو گونه است: 1- عبادت قهرى و بدون اختيار. چنان چه قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ». تمام كسانى كه در آسمان‌ها و زمين هستند - از روى اطاعت يا اكراه- و همچنين سايه‌هايشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مى‌‏كنند.[3] نمونه‌ی دیگری از عبادت‌های قهری در سوره‌ی الرحمن آمده است: «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ». و گياه و درخت براى او سجده مى‏ كنند.[4] 2- عبادت با اختيار، كه ويژه‌ی صاحبان نطق و سخن (صاحبان عقل و اندیشه) است كه مأمور به آن هستند مثل مفهوم عبادت در آيات: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ». اى مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد آن كس كه شما، و كسانى را كه پيش از شما بودند آفريد، تا پرهيزكار شويد.[5] «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً ...».[6] و خدا را بپرستيد! و هيچ چيز را همتاى او قرار ندهيد.[7]
 
اقسام عبد
«عَبْد» در یک تقسیم بندی، به چهار دسته تقسیم می‌شود: اوّل- عبد و بنده‌اى كه -مانند زمان‌های قدیم- خرید و فروش می‌شد و به عنوان خدمت کار در خانه‌ها مشغول به کار می‌گردید که از آن تعبیر به برده نیز می‌شود، مثل آيات: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى‏ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ ...». اى افرادى كه ايمان آورده‌ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده.[8] همچنین در سوره نحل نیز آمده است: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ ...». خداوند مثالى زده: برده‌ی مملوكى را كه قادر بر هيچ چيز نيست.[9]
دوّم- عبد و بنده‌اى كه به سبب ايجاد و آفريده شدنش بنده‌ی خدا می‌گردد و همانست كه در سوره‌ی مریم فرموده است: «إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً». هيچ كس در آسمان ‏ها و زمين نيست مگر اين كه [ذاتاً] بنده [و مملوك‏] به سوى [خداى‏] رحمان مى ‏آيد.[10]
سوّم- عبد بودن با عبادت و خدمت، كه مردم در اين گونه عبد بودن به دو دسته تقسیم می‌شوند: 1- عبدى كه عبادتش براى خدا مخلصانه است چنان که در قرآن کریم از این نوع بنده نیز یاد شده است، در باره‌ی رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: «تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً». زوال ناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بنده‌اش نازل كرد تا بيم ‏دهنده‌ی جهانيان باشد.[11] در تمجید و ستایش از حضرت نوح نیز می‌فرماید: «ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً». اى فرزندان كسانى كه با نوح (بر كشتى) سوار كرديم! او بنده‌ی شكرگزارى بود. (شما هم مانند او باشيد، تا نجات يابيد!).[12] همچنین در توصیف بندگان مطیع خود نیز خطاب به شیطان فرموده است: «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفى‏ بِرَبِّكَ وَكِيلاً». (امّا بدان) تو هرگز سلطه‌اى بر بندگان من نخواهى يافت (و آن‌ها هيچ گاه به دام تو گرفتار نمى ‏شوند)! همين قدر كافى است كه پروردگارت حافظ آن‌ها باشد.[13]
2- عبد و بنده‌ی دنيا و اعراض دنيا، كه این بنده پيوسته در خدمت دنيا و غرق در دنيا است و در حدیثی رسول خدا صلّی الله علیه و آله در باره‌ی او فرمودند: «تَعَسَ‏ عَبْدُ الدِّينَارِ تَعَسَ عَبْدُ الدِّرْهَمِ‏ تَعَسَ وَ لَا انْتَعَشَ‏ بَيِّنٌ أَنَّ مُحِبَّهَا عَبْدٌ لَهَا وَ مَنْ عَبَدَ حَجَراً فَهُوَ عَابِدُ صَنَمٍ». بنده‌ی دینار هلاک شد، بنده‌ی درهم هلاک شد، هلاک شد و به خود نیامد‏، روشن است که دوستدار درهم و دینار (دنیا) بنده‌ی آن است و هر کس سنگی را بندگی کند، او بُتی را پرستیده است.[14] از امیر المؤمنین علی علیه‌السّلام نیز روایت شده است که فرمودند: «مَنْ أَحَبَّ الدِّينَارَ وَ الدِّرْهَمَ فَهُوَ عَبْدُ الدُّنْيَا». هر کس دینار و درهم را دوست بدارد پس او بنده‌ی دنیاست.[15]
 نتیجتاً چون دسته‌ی سوّم، شامل دو قسم است، مجموع اقسام عبد، چهار مورد خواهد بود.[16]
 
توضیح دعای امام علیه‌السّلام
با مقدّمه‌ای که ذکر گردید، مفهوم دعای امام سجّاد علیه‌السّلام که فرمودند: «وَ عَبِّدْنِي‏ لَكَ‏/ و مرا بنده‌ی خود ساز»، روشن می‌شود. مسلّماً مراد امام علیه‌السّلام از عبد در این دعا، بنده به معنای اوّل (برده و خدمتکار مردم) و دوّم (مخلوق و مملوک پروردگار) نیست، چراکه بردگی مردم فضیلت و منقبت نیست، بلکه مایه‌ی سرافکندگی و منافی عزّت است و بدین جهت خداوند متعال آزاد ساختن بندگان و غلامان را ارزش بزرگی دانسته و به بهانه‌های مختلفی چون کفّاره‌ی افطارِ عمدی روزه‌ی ماه مبارک رمضان، موجبات آزادی بردگان را فراهم ساخته است. همچنین مخلوق و مملوک بودن انسان‌ها و تمام کائنات در برابر خداوند متعال امری ضروری است و تقاضای آن از حضرت حق کاری بیهوده و به اصطلاح تحصیل حاصل است. بنا بر این می‌ماند معنای سوّم. حضرت زین العابدین علیه‌السّلام در این دعا از خدای تبارک و تعالی درخواست می‌کنند تا ایشان را در زمره‌ی بندگان خود قرار دهد، به این معنا که انسان بنده‌ی دنیا نبوده و از قید بندگی غیر خدا، رها شود.
در واقع از امام سجّاد علیه‌السّلام می‌آموزیم که توفیق بندگی پروردگار را از خود او بخواهیم. عبد خدا بودن یعنی تنها خدا را پرستیدن و عبادت کردن، و همان طور که پیش از این گفتیم عبادت نهايت فروتنى و طاعت است، بنا بر این وقتی از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را تنها، عبد و بنده‌ی خود سازد، یعنی از او می‌خواهیم که همیشه و در همه حال تنها مطیع محض او باشیم و هر خواسته و دعوتی را که با فرمان برداری از او تعارض دارد، وا نهاده و اطاعت نکنیم. گروهی از مردمان که عدّه‌ی آن‌ها کم هم نیست، بنده‌ی دنیا هستند، یعنی در راه وصال دنیا، از هر کاری فرو گذار نمی‌کنند، حتّی اگر این کار مخالف فرمان خدای تعالی باشد. چنان که عمر بن سعد لعنة الله علیه، برای رسیدن به حکومت ری، حاضر شد با ولی و حجّت خدا، امام بر حق و سبط نبیّ مکرّم اسلام صلوات الله علیه و آله و پاره‌ی تن او، حضرت ابا عبد الله الحسین علیه‌السّلام وارد جنگ شود و برای اثبات بندگی خود در پیشگاه دنیاطلبانی چون یزید، هر گونه ظلم و جنایتی را بر آن بزرگوار و خاندان رسول خدا صلّی الله علیه و آله روا دارد.
 
معنای دنیا و بندگی آن
پس از آن چه در باره‌ی بندگی دنیا و مذمّت آن گفته شد، برای برخی این سؤال پیش می‌آید که چطور دنیایی که مخلوق خداست و سراسر پُر است از آیات و نشانه‌های صُنع پروردگار، منشأ گمراهی افراد می‌شود؟ و همچنین در این صورت آیا لازمه‌ی بندگی خدا، ترک دنیا و انزوا است؟
خوب است برای پاسخ این سؤال و روشن شدن مطلب به جملاتی از استاد آیت الله جوادی آملی مراجعه نماییم، ایشان در کتاب حکمت عبادات این گونه می‌نویسند: «آن چه به نام دنیاست، زمین و آسمان و صحرا و دریا نیست، این پدیده‌ها آیات الهی است، خوردن و نوشیدن و خوابیدن و ... دنیا نیست، جزء مقرّرات نظام آفرینش است، بلکه هر آن چه انسان را از خدا باز دارد، اوهام و خیال‌های باطل، تعلّقات، که این مال به من اختصاص دارد و من باید بیش از سایرین داشته باشم دنیاست و باطن آن مردار».[17]
به بیان دیگر دنیا با توجّه به نگرش انسان و نوع تعامل او با دنیا به دو دسته تقسیم می‌شود: 1-دنیای ممدوح (پسندیده) 2-دنیای مذموم (ناپسند). دنیای ممدوح آن است که مخلوقات و مصنوعات پروردگار را برای انسان به نمایش می‌گذارد تا خالق و صانع یگانه‌ی او را برایش متذّکر شود و با عظمت و شگفتی خود، گوشه‌ای از قدرت بی پایان و بی بدیل پروردگار را به او بشناساند. دنیای ممدوح آن است که انسان از نعمت‌های آن برای بندگی و اطاعت خدای متعال بهره می‌گیرد. امّا دنیای مذموم دنیایی است که با جلوه گری‌های خود، انسان را از حضرت حق غافل ساخته و اسیر خویش می‌نماید.
آیت الله ضیاء آبادی حفظه‌الله در توضیح دنیای مذموم و دنیاپرستی می‌نویسند: «[کُلُّ ما شَغَلَکَ عَن رَبِّکَ فَهُوَ صَنَمُکَ/ هر چه آدمی را به خود مشغول کرده و از یاد خدا باز دارد، بُت انسان است]. حال آن بت ممکن است مال و مقام و خانه‌ی زیبا و جامه‌ی دیبا و مرکب راهوار و رونق بازار و فرزند و زن باشد و ممکن است از سنخ امور معنوی از علم و عرفان و حُسن تقدیر و قوّت بیان و اشتهار به دارا بودن یک سلسله از مقامات روحی همچون استجابت دعا و تأثیر کلام در دل‌ها، بی رغبت بودن به دنیا، اقبال عامه‌ی مردم برای اقتداء در نماز و ازدحام برای استماع وعظ و نظایر این‌ها باشد.
هر یک از این مطالب به گونه‌ای دل را وابسته‌ی به خود می‌سازد، آن چنان که آدمی به داشتن آن مسرور و از رفتن آن محزون می‌گردد و از طرق گوناگون برای انحصار دادن آن به خود و نفی از دیگران با رفتار و گفتار ریاکارانه و نفاق آمیز اقدام و تلاش می‌کند، در عین این که از نظر ظاهر بینان و احیاناً به زعم خویشتن نیز عالمی پارسا و عارفی پاکباز و واعظی بی اعتنای به شئون دنیا به حساب می‌آید. البته اینان مصداق این آیه‌ی شریفه‌اند که فرمود: [قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالاً * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً/ بگو آیا به شما خبر دهم که زیان کارترین مردم کیانند؟ * آن‌ها که سعی و تلاششان در زندگی دنیا به گمراهی افتاده است و با این حال گمان می‌کنند کار نیک انجام می‌دهند].[18]
چه آسان است ادّعای اخلاص نمودن و چه دشوار است به حقیقت اخلاص در سُویدای جان تحقّق دادن که امام صادق علیه‌السّلام می‌فرمایند: «الْعَمَلُ‏ الْخَالِصُ‏ الَّذِي‏ لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ». ‏عمل خالص آن عملی است که [در باطن جان] نخواهی [و انتظار آن را نداشته باشی] که احدی جز خداوند عزّ و جلّ تو را به خاطر آن عمل بستاید.[19]
تا یک سر موی از تو هستی باقی است/ آیین دکان خودپرستی باقی است
گویی بُت پندار شکستم، رَستم/ این بت که ز پندار برستی باقی است
آری آن چه که معیار است، دلبستگی و علاقه‌ی قلبی است که حقیقت دنیای مذموم از نظر قرآن، همان است که می‌فرماید: [يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ/ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا غافل نسازد، آنان که چنین کنند زیانکارند].[20] یعنی مال و فرزند اگر دل را سرگرم به خود نسازند و موجب إلهاء و غفلت از خدا نشوند، در واقع دنیا نمی‌باشند و سبب خسران انسان نمی‌شوند. دنیا همان خودباختگی و دلدادگی انسان نسبت به ما سوی الله (غیر از خدا) است».[21]
ان شاء الله ادامه‌ی این بحث را در مقاله‌ی بعد دنبال خواهیم کرد.
 
خودآزمایی
1- اقسام چهارگانه‌ی عبد را نام برید؟
2-دنیای ممدوح و مذموم را توضیح دهید؟
 
پی‌نوشت‌ها:
[1] سوره یوسف/ آیه 40 (ترجمه مکارم).

[2] برگرفته از ترجمه مفردات راغب ج ‏2 ص 540.

[3] سوره رعد/ آیه 15 (ترجمه مکارم).

[4] سوره الرحمن/ آیه 6 (ترجمه مکارم).

[5] سوره بقره/ آیه 21 (ترجمه مکارم).

[6] سوره نساء/ آیه 36 (ترجمه مکارم).

[7] برگرفته از ترجمه مفردات راغب ج ‏2 ص 540.

[8] سوره بقره/ آیه 178 (ترجمه مکارم).

[9] سوره نحل/ آیه 75 (ترجمه مکارم).

[10] سوره مریم/ آیه 93 (ترجمه انصاریان).

[11] سوره فرقان/ آیه 1 (ترجمه مکارم).

[12] سوره إسراء/ آیه 3 (ترجمه مکارم).

[13] همان/ آیه 65.

[14] مجموعة ورام ج ‏1 ص 159.

[15] الخصال ج ‏1 ص 113.

[16] برگرفته از ترجمه مفردات راغب ج ‏2 ص 540 تا 542.

[17] حکمت عبادات (آیت الله جوادی آملی) ص 51.

[18] سوره کهف/ آیه 103 و 104.

[19] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 16.

[20] سوره منافقون/ آیه 9.

[21] موعظه (سیّد محمّد ضیاء آبادی) ص 113 و 114 (با دخل و تصرّف).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: